دو روایت مسئولانه در برابر زلزله!

یادداشت

دو روایت مسئولانه در برابر زلزله!

مگر می‌شود مردم را «ولی نعمت» بخوانیم، ولی رسیدگی کامل به دردشان را غیر معقول توصیف کرده و عذر بد‌تر از گناه بیاوریم؟ نکند مفاهیم به تازگی دچار استحاله شده و ما بی‌خبر مانده‌ایم؟!

بر خلاف تصاویر فرستاده شده از مناطق زلزله‌زده در آذربایجان شرقی که پیشرفت قابل قبولی نشان می‌دهد، اوضاع و احوال زلزله زدگان خراسان جنوبی به گواه سخنان نماینده ایشان در مجلس، چندان خوب نیست؛ اینقدر که به رغم گذشت یک ماه و نیم از ماجرا، تاکنون ریالی اعتبار به حساب دستگاه‌های مسئول در امر بازسازی واریز نشده و نماینده دولت در این باره نظر عجیبی دارد؛ شاید بد نیست ماجرا را با یک روایت قدیمی آغاز کرده، بعد نظر نماینده دولت را بازخوانی کرده و در پایان کمی تأمل کنیم!

زلزله نخست: خیلی دور
دکتر نوشیروان کیهانی‌زاده، گذشته‌نگار بنام در مطلبی با نام «آماده باش در اصفهان برای بازسازی شهر زلزله زده شماخی» در وب‌سایت «تاریخ ایرانیان» می‌نویسد: دوازدهم دسامبر ۱۶۶۷ [۲۱ آذر ماه ۳۴۶ سال پیش] دولت ایران (دوران حکومت صفویان) پس از دریافت خبر وقوع زلزله در شهر شماخی قفقاز (واقع در منطقه اران) و آگاهی از وسعت ویرانی و تلفات ناشی از آن، برای بازسازی شهر، نوعی حالت آماده باش اعلام و چند مقام را با پول کافی همراه ده‌ها معمار و صد‌ها کارگر از اصفهان روانه قفقاز کرد و مرکز شهرستان را موقتا به باکو ـ واقع در ۱۲۰ کیلومتری شرق شماخی ـ منتقل ساخت.
دولت وقت در عین حال به فرمانداران ایالات شمالی و شمال غربی ایران دستور داد که امکانات خود را در اختیار هیأت بازسازی شماخی بگذارند؛ این زلزله ۲۵ نوامبر سال ۱۶۶۷ و اوایل سلطنت صفی میرزا (شاه سلیمان صفوی) روی داد و تلفات آن نزدیک به هشتاد هزار کشته گزارش شده بود.
این نخستین و آخرین زلزله شماخی نبود، در سال ۱۱۹۱ میلادی (زمان حکومت دودمان شروانشاهان، حکام باقی‌مانده از عهد ساسانیان در قفقاز) یک زلزله شدید شماخی را ویران کرد و اینها همه در حالی است که منطقه شماخی در طول هزاره دوم میلادی یازده زلزله شدید به خود دیده است.

زلزله دوم: خیلی دور، خیلی نزدیک
زلزله خراسان جنوبی، آخرین زلزله مخرب کشورمان به شمار می‌آید که توانسته با قدرت ۵.‌۵ ریشتری، به بیش از دو هزار واحد مسکونی در این منطقه آسیب‌های جدی بزند و ویران کند و در نیمه‌های آخرین ماه پاییزی، بسیار از هم‌وطنانمان را با دغدغه چگونگی گذران در زمستان سرد روبه‌رو کند.
از‌‌ همان روزهای نخست وقوع این رویداد، جواد هروی، نماینده مردم قائنات در مجلس شورای اسلامی با انتقاد به بی‌توجهی مسئولان به این رویداد، بر این باور بود که صدا و سیما این زلزله را ندیده است؛ انتقادی که هم‌اکنون با ادعای اختصاص نیافتن حتی یک ریال از بودجه مورد نیاز بازسازی، بسیار نگران کننده به نظر رسیده و پیش از هر چیز، ضعف ساختاری کشورمان در برخورد با رویدادهای پر شمار غیر مترقبه را نشان می‌دهد.
این در حالی است که فرید لطیفی، معاون بازسازی و بازتوانی سازمان مدیریت بحران کشور در پاسخ به انتقاداتی از این دست، می‌گوید: دولت مسبب زلزله نبوده که الان بدهکار مردم باشد! سازمان مدیریت بحران در‌‌ همان لحظات اولیه بحران، یکسری کارهایی انجام می‌دهد که از وظایف دولت به شمار می‌رود، ولی هنگامی که شرایط عادی می‌شود، طبیعی است مردم خدماتی که دریافت می‌کنند، باید هزینه‌اش را پرداخت کنند.
وی در گفت‌وگو با روزنامه قدس می‌افزاید: بنا به گزارش استاندار خراسان‌جنوبی در این باره، در‌‌ همان سه ساعت اول زلزله، عملیات کمک‌رسانی و نجات انجام و همچنین سبد غذایی لازم و پانصد هزار لیتر انواع سوخت پخش شده است؛ افزون بر این، سه کانکس برای مدارس برده‌اند.
لطیفی که به نظر تعریف جدیدی از کمک‌های دولتی ارائه می‌کند، با مشابه خواندن کارهای انجام گرفته در خراسان جنوبی با زلزله آذربایجان شرقی، می‌گوید: ما در زلزله ورزقان هم همین شرایط را داشیم و دولت کمک‌رسانی و هزینه کمک‌هایی را که در لحظات اولیه انجام شده متقبل شد، ولی دولت که نباید همه هزینه‌ها را پرداخت کند؛ دولت نقش حمایت‌کننده دارد و مردم در مراحل بعد باید در کار‌ها مشارکت کنند.
این اظهار نظر که به ظاهر جدای از اعتراض مردم نسبت به بی‌توجهی به زلزله زدگان اهر ـ ورزقان در روزهای نخست گفته شده، در ادامه به سخنان عجیب‌تری می‌رسد: مردم در ساخت‌و‌ساز خانه‌های خود کوتاهی کرده‌اند و زلزله باعث تخریب و آسیب آن‌ها شده است. دولت تسهیلات می‌دهد تا آنان مقاوم‌سازی کنند، اما اگر قرار باشد همه کار‌ها را دولت انجام بدهد، نه تنها این دولت، که هر دولت دیگری نیز فلج می‌شود. اصلاً عقل این اجازه را نمی‌دهد که شما شرایط را به گونه‌ای رقم بزنید که همیشه بدهکار باشید.

زلزله مورد نیاز: تجدید نظر در مفهوم «ولی نعمت»!
با قیاس دو ماجرای فوق، قطعا نتیجه‌های بسیاری به دست خواهد آمد؛ اما آنچه مورد نظر است، طرح این پرسش است که چگونه یک مسئول دولتی یادش می‌رود لازمه وجودی‌اش مردمی هستند که به آسانی بر ایشان تاخته و خرابی منازلشان بر اثر زلزله را تقصیر خودشان می‌‌داند؟
چگونه است که یک مسئول دولتی به واسطه دستی که در بیت المال دارد، خود را متمول دانسته و ادامه خدمات به مردمی را که از بیت‌المال سهم دارند، به ازای دریافت نرخ مشروط می‌کند؟
اگر سخنان لطیفی و امثال مدیرانی را که مانند وی می‌اندیشند، بپذیریم، کمک انسان دوستانه به کشورهای دیگر چگونه توجیه‌پذیر خواهد بود؟ کمک انسان دوستانه به هم‌وطنانی که دستشان تنگ است چطور؟ جشن عاطفه‌ها، جشن شکوفه‌ها، گلریزان و... چه؟
و به طور کلی‌تر، مگر می‌شود مردم را «ولی نعمت» بخوانیم، ولی رسیدگی کامل به دردشان را غیر معقول توصیف کرده و عذر بد‌تر از گناه بیاوریم؟ نکند مفاهیم به تازگی دچار استحاله شده و ما بی‌خبر مانده‌ایم؟!