بنی آدم اعضای یک پیکرند؟

دکتر امید زمانی

بنی آدم اعضای یک پیکرند؟

یکی از مهم‌ترین یافته‌های علمی بهداشت عمومی در سالیان اخیر آن است که برای کاهش خطر بسیاری از بیماریها به خصوص آنهایی که جنبه‌های رفتاری و اجتماعی گسترده‌ای دارند، احترام به شخصیت و رعایت حقوق انسانی مبتلایان و افراد در معرض خطر آن بیماری لازم است

دکتر امید زمانی
 
اگر به مطب پزشکی وارد شوید که به شخصیت شما توهین کند یا حق انتخاب شما را در زندگی نفی‌کندآیا به توصیه‌های او هرچند علمی و مستدل باشد عمل خواهید کرد؟ مسلما ته دلتان راضی نیستید و اگر بتوانید حتما به پزشک خوش اخلاقی مراجعه می‌کنید. معمولا پزشکانی موفق‌ترند که ارتباط بهتری با بیماران خود برقرار می‌کنند و نقش آنها را در فرایند درمان پر رنگ می‌کنند.حتما شنیده‌اید که تقریبا یک سوم بیمارانی که به پزشکان مراجعه می‌کنند فقط با صحبت کردن و توصیه‌های پزشک و بدون نیاز به تجویز دارو بهبود پیدا می‌کنند.
یکی از مهم‌ترین یافته‌های علمی بهداشت عمومی در سالیان اخیر آن است که برای کاهش خطر بسیاری از بیماریها به خصوص آنهایی که جنبه‌های رفتاری و اجتماعی گسترده‌ای دارند، احترام به شخصیت و رعایت حقوق انسانی مبتلایان و افراد در معرض خطر آن بیماری لازم است.
ایدز از جمله بیماری‌هایی است که با رفتارهای پرخطری مرتبط است که در بسیاری از فرهنگ‌ها با قبح و انگ اجتماعی همراه است والبته خود آنهم به دلیل علاج ناپذیری و ترس از مرگ در جوامع ناآگاه با نگرش‌های منفی و تبعیض‌آمیز روبرو می‌شود. در زمانهای دور هم برخی بیماریها مانند جذام با چنین انگ و تبعیض ها و محرومیت از حقوق اجتماعی همراه بوده است. امروزه که نحوه سرایت و درمانهای خوبی برای جذام کشف شده است کمتر کسی است که بخواهد جذامیان را به دریا بریزند یا تبعید کنند. اما رفتار انسانی امام حسن مجتبی (ع) در 1400 سال پیش که با جذامیان مطرود جامعه هم غذا شد و آنان را به خانه خود هم برای بازدید و صرف غذا دعوت کرد باید برای شیعیانش الگوی خوبی باشد.
اکنون با پدیده‌ای به نام ایدز روبرو هستیم که دانشمندان می‌گویند از راه تماس‌های عادی سرایت پیدا نمی‌کند و برای اقوام، همسایگان و همکاران فرد مبتلا هیچ خطری ندارد. به خصوص آن‌که با مصرف داروهای ضد ویروسی این افراد طول عمری نزدیک به دیگران خواهند داشت و حتی احتمال سرایت از طریق تماس جنسی یا تزریق سرنگ آلوده هم با مصرف این داروها بسیار ناچیز می‌شود. بنابراین هرگونه تبعیض و نقض حقوق شهروندی این افراد فایده‌ای که برای جامعه ندارد هیچ، منجر به مخفی شدن افراد در معرض خطر و مبتلایانی می‌شود که از ترس برخوردهای بد من و شما برای تشخیص و درمان مشکل خود تعلل می‌کنند و بدین ترتیب امکان سرایت آن به دیگران افزایش می‌یابد.
این اتفاقی است که در 20 سال اخیر در کشور ما افتاده است. در حالی که در امریکا و اروپا بیش از نود درصد مبتلایان به اچ‌آی‌وی و ایدز از بیماری خود آگاه شده‌اند و تحت مراقبتهای بهداشتی و درمانی هستند در کشور ما کمتر از یک پنجم مبتلایان تخمین زده شده در کشور از مشکل خود آگاه شده‌اند و کمتر از 10 درصد آنها تحت درمان هستند.
هنوز بیش از یک سوم کشورهای جهان از جمله کشور ما فاقد قوانین حمایتی لازم برای زدودن انگ و تبعیض از مبتلایان به این بیماری هستند که خود این موضوع در موارد متعددی به عنوان تهدیدی جدی برای دسترسی همگانی به خدمات حمایتی و درمانی عمل کرده است. به دلیل انگ و تبعیض همراه این بیماری، هنوز گروه قابل توجهی از زنان، جوانان و افرادی که دارای رفتارهای پرخطر هستند از دسترسی به برنامه های مختلف پیشگیری، حمایت و درمانی محرومندکه این محرومیت گاهی اوقات توسط خود ایشان (به دلیل ترس از تحقیر و به حاشیه رانده شدن) و گاهی توسط دیگران بر ایشان تحمیل می شود.
همه گیری ادامه دارد و هنوز میلیونها نفر تحت تأثیر آن هستند ولی هنگام تصمیم گیری های بزرگ و تصویب قوانین آنهایی که بیش از همه صدمه می بینند، فقیران و افراد به حاشیه‌رانده شده، اغلب حرفشان شنیده نمی شود. باید حق مسلم ایشان در دسترسی به خدمات سلامت و زندگی بدون هراس از انگ و تبعیض تقویت شود. یک کودک مبتلا به ایدز حق دارد در کنار دیگر کودکان بنشیند، با آنها بازی کند و در یک کلاس درس بخواند. یک زن مبتلا که شوهرش فوت کرده حق دارد از تأمین اجتماعی کافی برای یک زندگی آبرومندانه و اشتغال مناسب برخوردار باشد، یک مرد مصرف‌کننده مواد حق دارد به امکانات بهداشتی، کاهش آسیب و بازپروری مناسب دسترسی داشته باشد. هر فرد مبتلا به اچ‌آی‌وی حق دارد از خدمات دندانپزشکی و جراحی در هر جا که خودش خواست بهره‌مند شود بدون آن که لازم باشد کارکنان اقدامات محافظتی اضافه بر دیگران انجام دهند یا خدای نکرده به بهانه‌های مختلف او را به مراکز دیگری ارجاع دهند.
مردی که در خرابه‌ای در تهران مواد تزریق می‌کرد می‌گفت که در شهرستانی کوچک به دلیل اعتیاد از کار اخراج شده و به دلیل بیکاری زن و بچه‌اش را رها کرده و اینجا با کارگری و گاهی توزیع مواد، خرج مصرف خود را در می‌آورد. آیا بهتر نبود در همان شهر امکان کاهش آسیب، ترک و بازپروری برایش فراهم می شد تا این گونه خطرهای بیشتری متوجه خود، خانواده‌اش و دیگران نکند؟ آیا می‌پسندیم که فردی معتاد همسر یا دختر خود را به تنفروشی وادارد تا خرج زندگی یا مصرف موادشان تأمین شود؟ آیا پذیرفته‌ایم که معتاد بیمار است نه مجرم یا هنوز در پی اقدامات انتظامی برای جمع کردن آنها هستیم؟ چرا هنوز بودجه‌های درمانی و برخوردهای پس از وقوع مشکل در کشور ما فراتر از سرمایه گذاری در امر پیشگیری است، مگر پیشگیری بر درمان اولویت ندارد؟
بیست سال پیش، وزرای بهداشت کشورهای جهان در نشستی همگانی برای نشان دادن اهمیت بیماری ایدز و لزوم وحدت عمل برای حصول به نتیجه‌ای ارزشمند، توافق کردند و در سالهای 2001 و 2006 نیز سران 189 کشور جهان متعهد به اقداماتی برای کنترل همه‌گیری ایدز شدند. اکنون حصول یکی از اهدافی که در آن موقع تنظیم گردید، یعنی «دسترسی همگانی به حمایت، مراقبت، درمان و پیشگیری از ایدز تا سال 2010» در بسیاری از کشورهای درحال توسعه از جمله کشور ما محقق نشده است و تا وقتی حق اساسی همه ابنای بشر برای زنده ماندن و برخورداری از امکانات اولیه زندگی سالم را باور و اجرایی نکنیم باید مانند وزیر محترم بهداشت نگران باشیم که آتش فشانی از ایدز در راه است. به امید روزی که عدالت و کرامت انسانها را که دین مبین اسلام منادی آن است در عمل پاس بداریم و مسؤولان امور دست در دست مردم و سازمانهای مردمنهاد به رفع موانع و مشکلات بپردازند.